×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم
× انسانهابایدغمخواریکدیگرباشند وهمه چیزدرمحیطی دوستانه وبدورازهمه ناپاکیهاحل وفصل شود
×

آدرس وبلاگ من

paki.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/mehi_rasooli

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????

تقدیم به قلب پرمهر همه پدران

و روح بزرگ پدرانی که سال نو جایشان در کنار خانواده هاشان خالی ست. مردي ۸۵ ساله با پسر تحصيل کرده ۴۵ ساله اش روي مبل خانه خود نشسته بودند ناگهان کلاغي كنار پنجره‌شان نشست. پدر از فرزندش پرسيد: اين چيه؟ پسر پاسخ داد: کلاغ. پس از چند دقيقه دوباره پرسيد اين چيه؟ پسر گفت : بابا من که همين الان بهتون گفتم: کلاغه. بعد از مدت کوتاهي پير مرد براي سومين بار پرسيد: اين چيه؟ عصبانيت در پسرش موج ميزد و با همان حالت گفت: کلاغه کلاغ! پدر به اتاقش رفت و با دفتر خاطراتي قديمي برگشت. صفحه اي را باز کرد و به پسرش گفت که آن را بخواند. در آن صفحه اين طور نوشته شده بود: امروز پسر کوچکم ۳ سال دارد. و روي مبل نشسته است هنگامي که کلاغي روي پنجره نشست پسرم ۲۳ بار نامش را از من پرسيد و من ۲۳ بار به او گفتم که نامش کلاغ است. هر بار او را عاشقانه بغل مي‌کردم و به او جواب مي‌دادم و به هيچ وجه عصباني نمي‌شدم و در عوض علاقه بيشتري نسبت به او پيدا مي‌کردم قدر داشته هاتون رو بدونید
جمعه 17 فروردین 1391 - 9:08:37 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم